loading...
بی سرو صدا
محمد فلاح بازدید : 5 1392/09/18 نظرات (0)

هنگامی که خداوند می خواست بشر را برای آزمایش خیر و شر،بیافریند به جبرئیل فرمود: برو از زمین مقداری خاک بیاور.جبرئیل مشتی خاک برداشت. خاک به عجز و لابه پرداخت و گفت: تورا به حرمت خداوند بی همتا، دست از من بردار و مرا در کشاکش بار سنگین مسئولیت تکلیف قرار مده. جبرئیل با دست خالی به محضر الهی بازگشت و جریان را گفت: که چون خاک مرا به نام توسوگند داد. شرمم آمد

                                   گشتم از نامت خجل                      ورنه آسان است نقل مشت گل

این بار خداوند میکائیل را مامور این کار کرد، او نیز هم چون جبرئیل بازگشت. اسرافیل را نیز به ماموریت فرستاد او نیز دست خالی برگشت. خداوند این بار عزرائیل را فرستاد، خاک مانند قبل با دیدن عزرائیل ناله و فریاد کرد ولی عزرائیل گفت من مامورم و معذور و بنده فرمان خدایم و مشتی از آن برداشت و به سوی خدابرد. خداوند به عزرائیل فرمود: تو را در قلمرو علم نورانیم،قابض ارواح انسان های برخاسته از خاک نمودم.

(داستان های مثنوی،ج4،ص18و17)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ فقط برای شرکت در مسابقه وبلاگنویسی ملکوت نوشته شده است و قالب اختصاصی و مطالب جالب خواندنی برای این وبلاگ آماده شده است. که انشاالله از مطالب این وبلاگ استفاده نمایید.باتشکر محمد فلاح
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 9
  • بازدید کلی : 420